روزي دوسه نفرازجوانان ملارابه حمامي دعوت كرده وتخم مرغي باخود به حمام بردند و درآنجا به ملا اظهار داشتند كه ما همه تخم ميكنيم و هر كس كه از عهده اين كار بر نيايد مخارج حمام را او بدهد
در اين هر كدام روي سكويي نشستند و مثل مرغ قدقد كرده و تخمى روى سكو رها كردند
دراين حال ديدند ملا دستان خودرا باز كرده و بتقليد خوسشروع به اوازخوانى كرد
همه متعجب شده و علت اين كار را سوال كردند
ملا جواب داد كه ايا براى اين همه مرغ خروسى لازم نيست؟؟؟!