روزي ملا قصدكردكه الاغش رابراي فروش به بازارببرد.
دربين راه از قضا دم الاغ به باتلاقى فرو رفت وكثيف شد
ملا باخودش فكر كرد كه الاغ را با اين دم كثيف به بازار ببرد ان رانمي خرند
لذا دمش را بريد و در خورجين انداخت
به بازار كه رسيد به الاغش مشترى امد اما به محض اينكه دم الاغ را ديد از خريدن منصرف شد
ملا با عجله جواب داد معامله را بهم نزنيد از بابت دم خيالتان راحت كه در خورجين است!!!!!؟!!!!
**********************
*********************
****************
**********************